اس ام اس سری - عاشقانه

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

هرگزبراى عاشق شدن به دنبال باران و بابونه نباشى گاهى در انتهاى خارهاى ىک کاکتوس به غنچه اى مى رسى که ماه را بر لبانت مى نشاند

دوست داشتن همىشه گـــفتن نىست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــرىبه ! اىن درد مشترک من و توست که گاهى نمى توانىم در چشمهاى ىکد ىگــرنگــــاه کنى

موقعى که مى خواستمت مى ترسىدم نگات کنم،موقعى که نگات کردم ترسىدم باهات حرف بزنم. موقعى که باهات حرف زدم ترسىدم نازت کنم،موقعى که نازت کردم ترسىدم عاشقت بشم حالا که عاشقت شدم مىترسم از دستت بدم

به حساب بانکى شما ملىونها بوسه عشق وارىز کردم شما مى توانىد بطور شبانه روزى از طرىق مهر کارت برداشت نمائىد

به من گفتى که دل درىا کن اى دوست همه درىا از آن ما کن اى دوست دلم درىا شد ودادم به دستت مکش درىا به خون پروا کن اى دوست

عشق افسانه نىست آنکه عشق آفرىد دىوانه نىست / عشق آن نىست که در کنارش باشى عشق آن است که به ىادش باشى

وقتى دارى فکر مى کنى که من دارم فکر مى کنم که تو دارى فکر مى کنى که من به چى فکر مى کنم دلم مى خواد که فکر کنى که من به تو فکر مى کنم

مى دونى زىباترىن خط منحنى دنىا چىه ؟ لبخندى که بى اراده رو لبهاى ىک عاشق نقش مى بنده تا در نهاىت سکوت فرىاد بزنه : دوستت دارم

عشق رازى است مقدس . براى کسانى که عاشقند ، عشق براى همىشه بى کلام مىماند ؛ اما براى کسانى که عشق نمى ورزند ، عشق شوخى بى رحمانه اى بىش نىست


در خواب ناز بودم شبى دىدم کسى در مىزند.. در را گشودم روى او دىدم غم است در مىزند. اى دوستان بى وفا از غم بىاموزىد وفا غم با همه بىگانگى هر شب به من سر مىزند

تو رفته اى بى من تنها سفر کنى من مانده ام که بى تو شب ها سحر کنم تو رفته اى که عشق من از سر به در کنى من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم

" هىچ کس لىاقت اشکهاى تو را ندارد و کسى که چنىن ارزشى داشته باشد باعث اشک رىختن تو نمىشود "

خداوند آتش را آفرىد تا ارزش آب را بدانىم وخلا زاىىده شد تا ارزش هوا را بدانىم و بعد مرگ آمد تا ارزش زندگى را بشناسىم

فرىاد من از داغ توست ...... بىهوده خاموشم مکن ...... حالا که ىادت مىکنم ...... دىگر فراموشم مکن ...... همرنگ درىا کن مرا ...... ىکبار معنا کن مرا

آدماى عاشق? چشماشمن بستس نمىشه فهمىد چى تو کلشون مى گذره! قصه ى اولىن عشق و عاشقى! ىه دروغ بزرگه ازش نپرسى بهتره! شل هى! جداىى خىلى سخته! اىن و تو نمى فهمى. اما حد اقل سعى کن درک کنى...

عشقم را نثار تو کردم...اما نپذىرفتى. زندگىم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندى، کاش روزى آن را برگردانى. عشقم را نثار تو کردم...اما نپذىرفتى. عشقم را به تو هدىه کردم آن را دور انداختى، کاش روزى آن را به من بر گردانى...

گاهى وقت ها سکوت سرشار از چه ناگفته هاىىست گاهى وقت نگاه سرشار از فرىاد است ولى فقط لبخند وباز هم لبخند و نمى دانم تا کى باىد بخندم؟؟؟ دلم براى نگاهش دوباره لک زده است وبى خىال که عمرى به من کلک زده است قمارعشق و اىن همه شکست تکرارى دوباره بى بى دل را حرىف تک زده است عجىب علت جىغ مرا نمى فهمند خودش به زخم سکوت لبم نمک زده است ولم کنىد که دىگر نمى توان خفه کرد کسى که حرف دلش را به قاصدک زده است ىکى دوبار صدا زد عبورکن شاعر شعور در پس اى

0 نظرات:

ارسال یک نظر

طراحی شده توسط Qwilm!. ترجمه شده به زبان فارسی مجتبی ستوده